نویسنده: عثمان عباسی
سالها طول کشید تا مسئولان و دولتمردان ایرانی در برابر آسیبهای اجتماعی از موضع «انکار» دست بردارند. از روزگاری که گفته میشد ما در ایران ایدز، زنان خیابانی، خودکشی و... نداریم و اگر هم داریم بسیار ناچیز است هنوز خیلی نگذشته است. خوشبختانه این دیدگاه در سالهای اخیر تا حدی اصلاح شده و مسئولان وجود این آسیبها را پذیرفتهاند و در گفتگوهایشان از لزوم توجه برای حل این مشکلات میگویند. پذیرش صورت مسئله به عنوان اولین قدم برای حل مسئله باعث شده در برخی زمینهها بهتدریج قدمهای بعدی هم در جهت کنترل بحرانها برداشته شود. به عنوان مثال برای جلوگیری از شیوع بیشتر ایدز در بین نوجوانان تصمیم به آموزش مسائل جنسی در مدارس گرفته شد.امّا در مورد خودکشی هنوز برخی مراجع مربوط تصمیم به پذیرش صورت مسئله نگرفتهاند چه برسد به اینکه به فکر چارهاندیشی برای این بحران باشند. به همین خاطر است که هیچ آمار رسمیو دقیقی در مورد قربانیان خودکشی در ایران وجود ندارد. آمارهای موجود علاوه بر اینکه متناقض هستند غیر واقعی به نظر میرسند.
در حالی که آمارهای ارائه شده به سازمان بهداشت جهانی میزان خودکشی در ایران را سه در ۱۰۰0 هزار برای زنان و یک در ۱۰۰0هزار برای مردان نشان میدهد شواهد گوناگون این آمارها را نزدیک به واقعیت نمیداند.
از طرف دیگر آمار سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور در سال ۱۳۸۲ خودکشی 2486 زن و 1481مرد را نشان میدهد و آمار وزارت بهداشت از انجام حداقل ۱۳ خودکشی در روز با میانگین سنی 29 سال خبر میدهد. طبق این آمار نسبت خودکشی مردان به زنان 5/2 به یک و گاه 5/4 به یک است.
سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده که آمار خودکشی مخصوصا در میان روشنفکران بالا میرود و بر حسب گزارش این سازمان در 8 کشور اروپایی خودکشی خیلی زیاد شده است. یکی از آن 8 کشور سوئیس است که ما آن کشور را نمونه خوشبختی میانگاریم!در فرانسه سالی 11 هزار نفر خودکشی میکنند.
هر چند که آمار خودکشی در ایران نسبت به بسیاری از کشورها در رده پایینتری قرار دارد امّا مقایسه این آمار با آمار ثبت شده سالهای گذشته در ایران رشد قابل توجهی را نشان میدهد بهطوری که ارقام از سالی چند صد خودکشی به چند هزار خودکشی رسیدهاند.
در دنیای امروز خودکشی در میان مردم خیلی شایع شده است. در کشور ما، ایران، هم خودکشی شایع است. در شهرستان سردشت نیز در یکی دو سال اخیر آمار خودکشی در بین سنین مختلف و قشرهای متفاوت؛ اعم ا ز زن و مرد بالا رفته است و همین امر بنده را به نگارش این سطور واداشت.
خودکشی: رفتار یا پدیده ای است که از جوانب متعدد باید مورد بررسی قرار گیرد. تا آنجا که مشخص است خودکشی در بسیاری از جوامع وجود داشته و دارد و در هر کجا که انسانها زندگی میکنند خودکشی هم اتفاق میافتد. بدون تردید خودکشی در هر جا، هرخانواده و هر جامعهای که اتفاق بیفتد عوارض نامطلوب خانوادگی، اجتماعی و... برجای میگذارد؛ به نوعی که این خودکشی میتواند عاملی برای شروع و یا بروز یک نوع بیماری روانی و یا جسمیگردد و حتی باعث متلاشی شدن خانواده و مانعی برای سیر مطلوب و طبیعی خانواده شود. افراد یک جامعه نیز زمانی که از خودکشی فرد و یا افرادی مطلع شوند، غم زده میشوند و ممکن است دچار نوعی اضطراب و یا نگرانی در مورد وقوع خودکشی در خانواده خود گردند، به همین دلایل است که خودکشی بایستی از دیدگاههای روانی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، تحصیلی، کاری، قانونی و... مورد بررسی و توجه قرار گیرد. ریشهیابی هرگونه عامل، و یا عواملی که زمینه را برای خودکشی فراهم میسازد بسیار مهم است؛ از این رو است که اگر در کشورهای پیشرفته آمار خودکشی بالا برود موضوع، آنقدر مورد بحث و گفتگو قرار میگیرد و کارشناسان و صاحبنظران موضوع خودکشی را بررسی مینمایند تا زمینه مساعدساز خودکشی را دریافته و برای آن به طور جدی چارهجویی نمایند.
زندگی شهری، انبوهی جمعیت، غرق شدن در زندگی مادی و آرزوهای دور و دراز، شکست در عشق، نبودن صفا و صمیمیت در بین افراد، هم چشمیها، فقر مادی و دهها عامل دیگر آنچنان ناراحتیهایی برای بشریت به وجود آورده که فرد راهی جز خودکشی نمییابد.
علل خودکشی
- اختلالات روانی: از جمله اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی، بیماری افسردگی، بیماری اسکیزوفرنیا ( نوعی بیماری وخیم روانی که فرد دچار توهم و هذیان میگردد)، حملات اضطرابی شدید توأم با ترس و وحشت، ترسهای مرضی، حالات خشم، و عصبانیتهای ناگهانی.
آمار نشان میدهد که 95 % از افرادی که خودکشی میکنند دچار اختلال روانی هستند، از جمله 80 % بیماران افسرده، 10 % بیماران اسکیزوفرنی، 5 % افرادی که دچار زوال عقل و حالات هذیانی هستند خودکشی میکنند.
نظریه روانکاوی : از دیدگاه روانکاوی، خشم و خصومت درونی و ناخود آگاه نسبت به فرد مورد علاقه به آن حد زیاد است که میخواهد آن فرد را به قتل رسانده و بکشد؛ اما چون توان انجام آن را ندارد دچار کشمکش شدید میگردد و این کشمکش بین علاقه و خشم ایجاد میشود و در نتیجه برای رهایی از این کشمکش دست به خودکشی میزند. (همان گونه که ذکر گردید این حالت و این کشمکش اغلب ناخودآگاه است و فردی که خودکشی میکند آگاهی روشنی از این حالت و کشمکش ندارد) به زبانی دیگر، نفرت به وجود آمده و ناخودآگاه موجب بروز و ایجاد احساس گناه میگردد که فرد اقدام به خودکشی مینماید.
عوامل دیگر خودکشی :
- فرار از ناملایمات و شکستها.
- فرار از فشارهای روانی که احساس میشود یا به نظر میرسد که پایان ناپذیر است.
- فرار از احساس گناه شدید.
- فرار از مجازات شدن.
- میل به خودآزاری شدید. ( به این دلیل با تیغ، چاقو و یا امثال اینها به خود آسیب میرسانند.)
- آرزوی مرگ و مردن.
- احساس ناامیدی، بیچارگی و درماندگی.
- سعی در نشان دادن درد درونی خود. ( خودکشی میتواند نوعی رفتار باشد که میخواهد از این طریق به دیگران بفهماند که تنهاست.)
- ترس از تغییر موقعیتهایی که ممکن است و یا احتمال دارد اتفاق بیفتد و فرد چنین احساس میکند که این تغییر برای وی غیر قابل تحمل است.
- به وسیله خودکشی کردن، میخواهد دیگران را تنبیه نماید ( فرزندانی که خودکشی میکنند، با خودکشی کردن میخواهند پدر یا مادر، یا هر دو را تنبیه نمایند. )
- به وسیله خودکشی میخواهد خشم و عصبانیت خود را نشان دهد.
- فردی که خودکشی میکند هیچ گونه انگیزه یا نیازی برای زیستن و زندگی کردن ندارد.
درنظریه یادگیری : در این نظریه "خودکشی" ارتباط مستقیم و تنگاتنگ با موارد زیر دارد : بافت جامعه، کشمکشهای ناخودآگاه، فشارهای اجتماعی، فشارهای روانی، فشارهای اقتصادی، فشارهای خانوادگی و...
زمانی که در یک جامعه انسانها راه حلی برای رهایی از فشارهای گوناگون پیدا نمیکنند به ناچار خودکشی میکنند و خودکشی را راه حل نهایی دانسته و به آن فکر میکنند. این گونه خودکشیها میتوانند موجب شوند که دیگران نیز به چنین راه حلی فکر کنند و آن را مورد نظر قرار دهند و سرانجام اقدام به خودکشی نمایند. در بعضی از خانوادهها افراد آن خانواده یاد میگیرند که خودکشی بهترین راه حل برای رهایی از فشار یا کشمکشی است که در خانواده وجود دارد. البته خودکشی که به طور تکراری در افراد یک خانواده دیده میشود میتواند جنبه ارثی و ژنتیک داشته باشد.
نشانههای قبل از خودکشی
آگاهی از نشانههای قبل از خودکشی بسیار مهم است. چون اگر این نشانهها را در فردی متوجه شدیم به سادگی از کنار آن نگذریم بلکه با دقت، مواظب و مراقب وی باشیم و در صورت لزوم او را برای مصاحبه روانی آماده کنیم و یا موضوع را با یک مشاور متخصص مطرح و راهنمایی لازم را دریافت نماییم، و یا برای اقدامات پیشگیرانه و درمان، آنچه را که لازم است انجام دهیم. مهمترین نشانههای قبل از خودکشی عبارت اند از:
1- معمولاً فرد در فکر پایان دادن به زندگی خود است؛ اغلب در فکر فرو میرود؛ نسبت به خود و زندگی و اطرافیان بیتوجه و بیتفاوت میگردد.
2- فردی که میخواهد خودکشی کند، گاهی در صحبتهای خود به این نکته اشاره میکند و یا اظهار میدارد که در آینده ممکن است حضور نداشته باشد ( با بیان جملاتی مثل این که " اگر من در بین شما نباشم شما چه خواهید کرد"؟ )
3- آنچه را که اغلب دوست داشته و مورد علاقه او بوده است و برای به دست آوردن آن تلاش فراوان و زحمت زیادی کشیده، به دیگران میبخشد.
4- ابزار یا وسیلهای را برای انجام خودکشی موفق میخرد و ممکن است به طرق گوناگون آن را از دیگران پنهان نماید؛ به طوری که اگر دیگران آن وسیله را ببینند تعجب خواهند کرد و اگر از وی پرسیده شود که آن وسیله را برای چه منظوری خریده است با دلایلی ساختگی خواهد گفت برای انجام کاری خاص آن وسیله را خریده است.
5- اکثراً از احساس نارضایتی خود از زندگی و بیوفاییها سخن میگوید و در همین زمینه به آنچه که از دست داده اشاره میکند مانند: از دست دادن اعتماد به نفس، از دست دادن دوستان، از دست دادن کار و...
6- گاهی مقدار زیادی دارو جمع آوری میکند.
7- تغییر رفتار و شخصیت فردی که میخواهد خودکشی کند واضح و مشخص است، به گونه ای که نزدیکان و اطرافیان متوجه این تغییر رفتار و شخصیت وی میگردند.
8- در مواردی که فرد تصمیم جدی برای خودکشی میگیرد، شدیداً افسرده میشود و به طور کاملاً مشخصی سست و کمانرژی میشود.
9- به فعالیتهای روزمره اجتماعی، تحصیلی، کاری خود بی توجه میشود؛ به طوری که گاهی دیگران چنین فکر میکنند که این فرد خود را لوس کرده است.
10- درمورد مرگ و زندگی بعد از مرگ زیاد صحبت میکند.
11- از دوستان و خانواده کنارهگیری میکند.
همانگونه که اشاره گردید این حالات را باید جدی گرفت و حتی وی را در بیمارستان بستری کرد، و تحت نظر و مراقبتهای لازم قرار داد.
شیوههای پیشنهادی مواجهه با افکار خودکشی
در زیر چند راهبرد جهت مواجهه با معمای بحران خودکشی ذکر شده است. نکته کلیدی برای پیشرفت از طریق این حالت، برقرار کردن رابطه با یک شخص و مشارکت در یافتن راههای جایگزین جهت (توجیه) زندگی (زنده ماندن) است.
۱) ترسها، ناکامیها و نگرانیهای خود را با والدین، دوست، همسر، استاد، مشاور یا یک روحانی در میان بگذارید. اگر شما راه حلی برای مشکلات ندارید به این معنی نیست که برای آن مشکلات دیگر هیچ راهحلی وجود ندارد. ابراز افکار و احساساتتان آغازکننده فرایندی است که از طریق آن نیرو، امید و احساس ارزشمندی مجدداً ایجاد شده و به کشف راهحلهای دیگر جهت حل و فصل بحران منجر میگردد. اگر افکار خودکشی پیش از چند روز طول کشید، کمک حرفهای و تخصصی الزامیخواهد بود.
۲) آنچه را که موجب ناراحتی شما میشود بطور مشخص بنویسید. علاوه بر این، چگونگی رویاروییتان با مشکلات را معین کنید. با مشخص کردن آنچه جهت مقابله با یک موضوع خاص انجام میدهید، دریچه ذهن خود را برای راه حلهای دیگر باز میگذارید.
۳) افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید. اگر شما بطور دائمی درباره نقائص، تقصیرها و بدبیاریهای زندگی خود تعمق و تفکر نمائید، خود پنداره و نگرشی منفی در مورد آینده را درونی خواهید کرد. تمرکز بر اسنادها، تواناییها و مشارکتهای شخصی مثبت، نگرشی متعادل در مورد خود و تواناییهایتان ایجاد خواهد کرد. در بعضی اوقات جهت ایجاد احساس بهتر با خودتان حرف بزنید.
۴) کسانی را که در صورت کشتن خودتان زندگی آنها آسیب خواهد دید، مشخص کنید. تعیین اینکه آیا کسی در زندگی خود به شما نیازمند است، کاری سخت است. بهرحال، ما همه در شبکههای اجتماعی درگیر هستیم و در هر لحظه از زمان شخصی وجود دارد که رابطه ای معنی دار با شما داشته باشد. در نظر داشته باشید که شما به حساب میآئید (برای دیگران مهم هستید)، ارزشمندید و استحقاق این را دارید که چیزها را بهتر سازید.
زندگی در دورههایی از زمان سخت میگردد، همه ی انسانها در زندگی فراز و نشیب دارند. یک بخش از خوبی زندگی در این است که شما امیدوار باشید که فردا بهتر از دیروز خواهد بود.
اگر شما از افسردگی، ناامیدی و افکار خودکشی در رنج هستید، مطمئن باشید که مراجعه به متخصصان بهداشت روانی برای شما بسیار کمک کننده خواهد بود.
نظرات